نفرین شده این چشم ، که در راه بماند
این نای غزلساز ، پر از آه بماند

نفرین شده این دست قنوتش نشود سبز
بر عرش نیاویزد و کوتاه بماند

نفرین شده گویا دل من تا به قیامت
یوسف شود و در تنم این چاه بماند

نفرین شده اشکم که نشوید غم دل را
آتش شود و در دل گمراه بماند

نفرین شده ام یا که قضا و قدرست این؟
بگذار حساب من و الله بماند

افسوس که این جمعه هم از دست دعا رفت
صد ندبۀ جانسوز سحرگاه بماند . !

مریم عربلو

صدای تو که طنین خدا در آن جا داشت

رازِ مگوی دل هر خُم تویی

تشنه را عطش نمی کشد، فکر آب می کشد مرا

بماندنفرین ,، ,دل ,نفرین ,بماند ,راه ,بماندنفرین شده ,شده این ,و در ,شود و ,در راه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید ادکلن های زنانه و مردانه فیشــــــنگار وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان آموزش فتوشاپ آموزش آنلاین زبان انگلیسی متوسطه کودک شاد hamiransteel.com مقالات علمی آفتابِ بارانی