صدای تو که طنین خدا در آن جا داشت
مرا از اینهمه دوری به خویشتن واداشت
صدای تو که همه لطف و مهربانی بود
غریو خستۀ موج و نوای دریا داشت
صدای تو که به گوش دلم جنون آموخت
شباهتی به صدای لطیف لیلا داشت
صدای تو که ز نای خدا برآمده بود
شکستگی و غم ناله های مولا داشت
صدای تو که مرا از خودم جدا می کرد
تداعی نی و سوز غروب صحرا داشت
صدای تو که وجود مرا ز هم پاشید
هزار ندبه و عهد و فرج در آن جا داشت
مریم عربلو
رازِ مگوی دل هر خُم تویی
بر لب حق شعر و تبسم تویی
فصل به جا ماندهی ننوشتهای
مثنوی دفتر هفتم تویی
درد دلم با تو غزل میشود
صورت زیبای تکلم تویی
همچو خدا بس که تو پیداتری
گمشدهی دیدهی مردم تویی
با تو غریبی به رضا کی رسد
فصل غریبانه هشتم تویی
ندبه به ندبه دل من گمشده
تا به لب جمعه ترنّم تویی
مریم عربلو
تشنه را عطش نمی کشد، فکر آب می کشد مرا
جمعههای سرد و بیطلوع، این سراب می کشد مرا
بس که ندبه خوانده نای من، صبح خسته از صدای من
بس که چشم باز ماندهام، حرف خواب میکشد مرا
عاشقیّ قطرهای چو من، آن هم عشقِ روی مهر و ماه
من کجا و عشق او کجا، افتاب می کشد مرا
هرناه و هر خطای من، ثبت شد میان یک کتاب
چون شنیدهام که خواندهای، این کتاب میکشد مرا
هر قنوت و هر دعای عهد، خالصانه محض روی تو
گوئیا حساب کردهای! این حساب میکشد مرا
وعدههای دادهی تو را، جمعه جمعه ثبت کردهام
از ثواب منتظر نگو! این ثواب میکشد مرا
مریم عربلو
نفرین شده این چشم ، که در راه بماند
این نای غزلساز ، پر از آه بماند
نفرین شده این دست قنوتش نشود سبز
بر عرش نیاویزد و کوتاه بماند
نفرین شده گویا دل من تا به قیامت
یوسف شود و در تنم این چاه بماند
نفرین شده اشکم که نشوید غم دل را
آتش شود و در دل گمراه بماند
نفرین شده ام یا که قضا و قدرست این؟
بگذار حساب من و الله بماند
افسوس که این جمعه هم از دست دعا رفت
صد ندبۀ جانسوز سحرگاه بماند . !
مریم عربلو
بگو به جمعه نیاید اگر نمیآیی
عزیز من گل باغِ غریبِ تنهایی
تمام هفته به دنبال جمعه میگردم
تمام هفتهی من شام تخل یلدایی
تورا من از نَفَسِ پاک غنچه بوییدم
تو بهترین گل باغی تو چشم صحرایی
به جای پای تو سوگند، ماندهام در راه
بیا که غرق گناهم، تو خضر دریایی
دلم ز ندبه شکسته ز گریه بیزارم
نمیرسد به اجابت دعای شیدایی
ببین که نذر تو کردم که روز دیدارت
اذان عشق بگویم به سبک لیلایی
مریم عربلو
چه عطر و بوی خوشی! این حضور یعنی تو
صدای بانگ اذان و سرور، یعنی تو
حضور سبز ملائک ز خاک تا افلاک
و هر کجا که رسد عطر و نور، یعنی تو
همان که کعبه شود از اذان او آباد
طنین بانگ خدا در ظهور، یعنی تو
به خلقت تو خدا بر خود آفرین گفته
تو افتخار خدایی، غرور، یعنی تو
تویی شریک مبین و تمامی تورات
کتاب روح خدا و زبور، یعنی تو
هزار جمعه دلت را شکستهایم اما
بزرگوار و کریم و صبور، یعنی تو
مریم عربلو
وای بر جمعه اگر باز بیاید بی تو
یا که این هفته به آغاز بیاید بی تو
وای برحال بهار و همهی لهایش
که در این باغ گل ناز بیاید بی تو
وای بر حال پرستو ندهد از تو خبر
یا در این شهر به پرواز بیاید بی تو
وای برندبه اگر باز اجابت نشود
یا که این اشک غزلساز بیاید بی تو
وای بر حال من و این شب آدینه اگر
صبح آدینهی آن باز بیاید بی تو
مریم عربلو
درباره این سایت